همشهری آنلاین- فرزام شیرزادی: این وجیزهی ناچیز، با یک روز، شاید هم دو روز از سپری شدن مناسبت تقویمیِ روز خبرنگار، و چه فرقی میکند چند روز باشد، برای روزنامهنگار، نویسنده و یکی از بهترینهای دوران ماست؛ مردی بدعنق و دوست داشتنی، بی باج دادن به احدالناسی، که حالا با گذر از خلال سالیان، اگر نیک بیندیشیم، او را بی تعارف و اغراق و بی حُب و بغضهای روزگار و زمانه، از انگشت شمار روزنامهنگارانی به جا میآوریم که مثل و مانندش را باید با ذرهبین گشت و پیدا کرد، اگر باشند.
روزنامهنگار، منتقد و نویسندهای که بهانهی این کوتاه نوشتهی نسبتاً نحیف است، نخستین گفتوگوی مطبوعاتی با بهرام صادقی را انجام داده و منتشر کرده است؛ با تیتر «مهم این است که راست بگویی». گفتوگویی سراسر خواندنی و تامل برانگیز با نویسندهای که در دههی چهل و پنجاه شمسی، بی هیاهو و ادا و اطوارهای روزگار، یک سر و گردن از مدعیان هیاهوگر و لانسه شده و شیفتهی کباب مزعفر و مخلفاتش، در آن روزگار بالاتر بود و هنوزا هنوز، در نگاه راقم این سطور، داستانهایش از همهی داستاننویسان آن دوران و این دوران، ماندگارتر است. مصاحبهکننده و روزنامهنگار مورد اشارهی من با بهرام صادقی، گفتوگویی کرده بود در خور چندین و چند بار خواندن: به سال 1347، در مجله سخن.
این روزنامهنگار بدعنق، بد عنق را تکرار کردم، گفتوگویی دارد با احمد شاملو در همان مجله سخن که عنوان گفتوگو این است: «محاکمهی شاملو» و مصاحبهای دیگر با جلال آلاحمد؛ آلاحمدی که خودش را یکهی روشنفکران به حساب میآورد. عنوان گفتوگو چنین بود: «جدال با آلاحمد». و شگفتا که هر سه مصاحبه، چه گفتوگوهای مچ اندازانه و عیارانهایاند، بی ادا و اطوار و رودربایستی.
حالا از خلال این چند سطر نوشتهی شاید شتابزده و به تعجیل، مردی سگرمه درهم کشیده و بی تعارف و کمتر به لبش لبخند آمده را در ذهن و نظر میآورم؛ آقلی«اصغر ضرابی» روزتانت مبارک و عمرتان دراز باد
نظر شما